سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چَک زَدَن، توگوشی زَدَن، لَت زَدَن، تَپانچِه زَدَن، کاز زَدَن، سَرچَنگ زَدَن، صَفعِه زَدَن، صَفع
درازتر. طویل تر: درازترز غم مستمند سوخته دل کشیده تر ز شب دردمند خسته جگر. فرخی. سرو سهیش کشیده تر شد میگون رطبش رسیده تر شد. نظامی. صف صفدران از یمین و یسار کشیده تر از کاکل و زلف یار. ظهوری (از آنندراج)
درازتر. طویل تر: درازترز غم مستمند سوخته دل کشیده تر ز شب دردمند خسته جگر. فرخی. سرو سهیش کشیده تر شد میگون رطبش رسیده تر شد. نظامی. صف صفدران از یمین و یسار کشیده تر از کاکل و زلف یار. ظهوری (از آنندراج)